۱۳۹۱ مهر ۷, جمعه

خونه عمو2


رفتم تو اتاق مشترکم یه چند ساعتی داشتم به این کار زهرا فکر میکردم من میخواستم با ساسان داداشش از این کارا کنم اون داره با من این کارو میکنه شب شدو منو زهرا یه جوری با خجالت به هم نگاه میکردیم وقت خواب شدو من رفتم تو اتاق طبقه بالا ولی اونجا هم اتاق مشترک من با اتاق زهرا کنار هم بود خوابیدیم نصف شب بود که گوشیم پیام اومد بیداری ؟ شماره زهرا بود گفتم آری چطور ؟ گفت بیا اتاق من کارت دارم تو دلم گفتم آری جون تو کارم داری باز میخوای منو ماچ و موچ کنی ولی دلمو زدم به دریا رفتم اتاقش چراغو روشن کرد اومد نزدیک من من دیگه یقین پیدا کردم این منو چیکار داره راستش منو اون یک سال پس و پیش هستیم و اون از من بزرگتر بود گفت میدونی میخوام چیکار کنم ؟ گفتم آری فکر کنم همونی که تو آشپز خونه انجام دادی خندید گفت آری همونو میخوام بازم انجام بدم ولی این بار بیشتر از قبل گفتم ولی قبلش باید با هم حرف بزنیم ! گفت چرا دوست نداری که کسی تو رو دوست داره و میخواد ازت لب بگیره و ببوسه ؟ خیلی زبون داشت منو خر کرد گفتم نه این حرفا نیست منم دوست دارم ولی .... میدونی ؟ من در این مورد با یه پسر بیشتر موافقم ... لکنت پیدا کرده بودم زهرا هم زد زیر خنده گفت دیونه تو هم مثل منی ولی نمی دونی چطوری یه پسری رو  طور کنی تا بتونی باهاش حال کنی گفتم نه این جوری هم نیست من دوست پسر دارم ولی زیاد در مورد سکس و این حرفا با هم هنوز به توافق نرسیدیم زهرا خیلی زرنگ بود یه نگاه زیر چشمی کرد گفت همینو میخواستم بدونم که دوست پسر داری یا نه ؟!!!!! من که نفهمیدم منظورش چیه گفتم یعنی چی مگه کار بدی کردم خوب آری دوست پسر دارم تازه تو خودتم داری دوباره زد زیر خنده گفت شوخی کردم عزیزم ناراحت نشو منم دارم و حتی باهاش سکس هم کردم این که چیزی نیست الان پسر دخترا خیلی راحت هستن خلاصه آروم آروم شروع کرد به لب گرفتن از منو منم کمکش کردم و یه لب خوب ازش گرفتم لبه تخت خوابش نشستیم و چند دقیقه سکوت حکم فرما بود که زهرا به حرف اومد , ببین فرشته من تورو دوستت دارم و اینو تو خوب میدونی میخوام صاف و ساده باهات حرف بزنم و ازت نظر بخوام گفتم باشه مشکلی نیست هر چی دوست داری بگو ؛ مرسی فرشته جون راستش من تو فرانسه خیلی دوست داشتم که همیشه با هم بودیم و از این کارا میکردیم ولی تو ایران زیاد راحت نیستم شاید دیده باشی که ساسان جلو مامان بابام منو انگشت میکنه گفتم خوب آری منم میخواستم ازت بپرسم خوب شد که خودت داری در موردش حرف میزنی ادامه داد این برای این است که ساسان همیشه راحت بوده با منو سحر حتی چند بار هم منو از کون کرده ولی کسی نمی دونه اینو که گفت دیگه نتونستم خودمو کنترول کنم چی ؟ چیکار کرده با تو ؟ آرو باش فرشته الان همه از خواب بیدار میشن ! خوب بیدار بشن دست خودم نبود یه لحظه برق شش فاز گرفت منو زهرا منو تو بغلش کرفت تا کمی آروم شدم زهرا حرف که زدی واقعیت داره یا داری شوخی میکنی ؟ نه به جون جفتمون راست میگم اون منو چند بار از عقب کرده برای همینه که خیلی همرای من راحته و کسی بهش چیزی نمی گه این بار نمی دونم چرا من هوس لب کرده بودم شروع کردم لب گرفتن از زهرا اونقدر این کارو کردم که خودم ولش کردم افتادم روی تختش اونم وارد اومد روی منو شروع کرد بوسیدن گردنو زیر چونه منو من تو خودم نبودم قسمت نرمی گوشمو وقتی میخورد دیگه به تمام معنا به اوج لذت رسیدم و ارگاسم شدم بی حال موندم زهرا فهمیده بود آروم کنارم خوابید چشامو بستمو خوابم برد صبح یه چیزی رو حس کردم ولی زیاد تو خودم نبودم آروم چشممو باز کردم دیدم زهرا داره سینه های منو میمالونه از روی لباس یه کمی که بیدار شدم داشتم یه جوری میشدم خودم هم کمک کردم تا بیشتر بمالونه چنان این کارش خوشم اومده بود که نتونستم جلوی خودمو بگیرم صدام در اومدو شروع کردم به ناله کردن اووووف زهرا جون محکمتر آخخخخخخخ بازم بمال اووووووف آههههههههه بازم میخوام بیشتر بمال زهرا دارم میام دارم میام بسه اووووو آههههه با یه تکون بازم ارگاسم شدم زهرا خیلی ماهرانه اومدو شروع کرد به لب گرفتن از من منم که بیحال بودم فقط کمی همرایش میکردم تا ساعت 11 صبح ما تو اتاق زهرا بودیم و یکی از خوبترین ساعات من بود زهرا خیلی زیبا بود و بهش نمی اومد که اینقدر سکس دوست باشه ولی خوب اینکاره بود من رفتم بیرون و یه راست رفتم حموم تا دوش بگیرم و خودمو که کثیف کردم تمیز کنم عجب شبی بود من باز دوست داشتم با زهرا از این کارا کنم تو حموم همش داشتم در این مورد فکر میکردم اصلا نفهمیدم چطوری دوش گرفتم ! من سینه های خوبی داشتم وقتی تو آینه حموم نگاه به خودم و هیکلم کردم دیدم عجب چیزی هستم که زهرا با اون همه خشگلی که داره دنبال منه یه خورده هم با خودم ور رفتم و اومدم بیرون .... ادامه  دارد .... نویسنده سامی 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر