۱۳۹۱ شهریور ۱۹, یکشنبه

سکس خونوادگی آرزو 2


اون بعد از لب بازی و دست بازی، حسابی کوس وکونمو میخورد وبعد با روغن ماساژ حسابی کونم را ماساژ میداد 10-15 دقیقه که خیلی دوست داشتم و حال میکردم اونم همین طور وبعد از اون یواش یواش کیرشو داخل سوراخ کونم میکرد بعداز 5 دقیقه هم همون تو گاهی هم روی سینم خالی میکرد . البته قبل از اینها منم براش یه ساک کوتاه اما درست و حسابی میزدم. البته دیگه اون که الان مثل من 22 سالشه حسابی کیرش کلفت وکمرش سفت شده وباهم بعضی وقتها حال میکنیم. درسته بزرگی و خوش فرمی کون من ارثییه ومن هم با ورزش میزون نگهش میدارم ولی ماساژهای اون هم خیلی کمکم میکرد و روش تاثیر میگذاشت. حالا برمیگردیم به ادامه ماجرا که بعد از اون شب تو سن 18سالگی زندگیه منوعوض کرد. من که برای اولین بار سکس دو نفر غیر خودم را از نزدیک میدیدم اونم باباومامان خودمو، دیگه خیلی شهوتی شده بودم انگار این حس در من نهفته بوده وحالا بیدار شده بود اونم با چه آتیشی. من از فرداش همش یواشکی نگام تو خشتک بابا یا کون مامان بود همش سکسشون جلوی چشام بود،حشریتر میشدم. دو روز بعد قرار شد بریم شمال ویلای خودمون که لب ساحل بود. به داداشم زنگ زدیم و گفت ترم تابسون میخواد بمونه ونمی یاد البته من میدونستم که می خواد پیش دوست دختراش باشه و این بهونست. خلاصه راهی شدیم و من هم تو راه داشتم نقشه میکشیدم چطوری دوباره سکس بابام اینارو ببینم واز اون مهمتر چطوری با بابام سکسو راه بندازم به آرزوم برسم البته آرزوی سکس با داداشم راهم داشتم. وقتی رسیدیم خیلی خسته بودیم وتو آب نرفتیم وقبلا هم به سرایدارویلامون زنگ زده بودیم وشام را آماده کرده بود.اونا یه زن ومرد جوون بودند به اسمهای نادر و شهره یه پسردو ساله هم به اسم ناصر داشتند.وقتی ما رفتیم شهره وپسرش نبودند که آقا ناصر گفت نمیدونستند شما تشریف میارید دو روز پیش رفتند خونه بابای شهره و زنگ میزنم بیان که مامانم گفت نمیخواد بزار اونام خوش باشند ماهم راحتیم. اون موقع منظور مامانم را نفهمیدم. شب هر چی بیدار موندم و کشیک کشیدم از سکس مامان وبابا خبری نشد ومن خوابم برد. صبح بعد از صبحانه گفتند بریم تو آب من گفتم شما برید منم لباس عوض میکنم میام مامانم یه تاپ آستین حلقه ای با یه شلوار استرژ پوشیده بودکه شلواره از گندگیه کون قلمبش داشت میترکید وبابام هم یه شرت مایوی تنگ پوشیده بود که کیرررررررررررررش بدجور خودنمایی میکرد و آب از دهنم وکووووووسم راه اقتاده بود. تا رفتن منم پریدم یه تاپ مثل مامانم ولی صورتی با یه شلوار استرژ سفیدو کوتاه اونم بدون شرت و سوتین پوشیدم که کون و کسم قلمبه زده بود بیرون و رفتم لب آب پیششون.(از در ساختمون تا در اصلی یه50 متری میشه از اونجا تا لب آب هم 30 متری میشه.تو حیاط هم درخت زیاد واسه همین از تو ساختمون لب ساحل معلوم نیست. اینارو گفتم برای بعد لازم بدونید تا ماجرا براتون واضحتر باشه). وقتی رسیدم پیششون با دیدن من تعجب کردن، چون من از 11-12 سالگی هیچ وقت جلوی بابام اینجوری نگشته بودم.رفتم تو آب مشغول آبتنی و آب بازی شدم. مامانو باباهم داشتن باهم آب بازیو شوخی میکردندو میدیدم بابام داره زیر آب با کسو کون مامان ور میره و به بهونه کشی تو آب خودشو در کون مامان میماله. معلوم بود بابا خیلی حشری شده بود. ساحل چون وسط هفته بود خلوت بود فقط یه زن مرد تو آب دیده میشدن اونم حدود 100 متری ما.یه نیم ساعتی مامانم گفت من خسته شدم میرم یه کم استراحت کنم بعدم نهار درست کنم.بابامم که حسابی حشری بود وداشت خوش میگذروند هرچی گفت نرو گوش نکردو رفت.بابامم حسابی دمق شد من به خودم گفتم الان وقتشه. بعد رفتنه مامان دیدم باباهم داره میره بیرون که گفتم تو هم خسته شدی و میری؟ گفت نه میرم بخوابم رو ماسه ها سریع گفتم بابا میای شنا یادم بدی؟ باباگفت مگه بلد نیستی؟ گفتم نه خوب.بعد رفتم طرفش که دیدم داره به سینه هام نگاه میکنه. دیدم تاپم خیس شده نوک سینم معلومه. منم که تازیر سینه تو آب بودم یه جوری که متوجه نشه شلوارم را تا وسط باسنم کشیدم پایین طوری که وقتی دید فکر کنه تو آب اومده پایین اونم اومد جلوتر گفتم از کجا شروع کنیم؟ بابا یه مکثی کردودوتا دستاشو گرفت جلوگفت بیا باشکم بخواب رو دست من و آروم شنا کن منم همین کارو کردم یه دستش زیر سینم بودو یه دستش روی شکمم.بعد شروع کردم به شنا وگفتم خوبه؟ دیدم جواب نمیده فهمیدم داره به کونم نگاه میکنه. دوباره گفتم بابا خوبه؟ که گفت آره پاهاتم تکون بده منم همین کار را کردم. به طرف جلو میرفتم باباهم باهام حرکت میکرد. بعد چند دقیقه یه دستش را از رو شکمم برداشتو گذاشت روی کمرمو گفت آفرین داری یاد میگیری. دیدم داره دستش را به کونم نزدیک میکنه و گذاشت روی کونم، منم اصلا به روی خودم نیاوردم که دیدم داره آروم دستشو رو کونم حرکت میده گفتم خوبه؟ یه دفعه دستشو برداشت گفت چی؟ گفتم شنا کردنم دیگه گفت آره فقط باید از دستات زیاد کار بکشی که قوی بشه .گفتم چجوری گفت بیا پایین جلوی من و پشتت را کن به منودولا شومنم همین کارو کردموبا دست پهلوهاموازپشت گرفتو گفت دیگه نمیخواد پاتو تکون بدی همه قدرتتو جمع کن تو دستاتو آروم مثل شنا کردن تو آب حرکت بده، منم میگیرمت نیافتی.منم شروع کردمو بابامم یواش یواش چسبید به من که کیر کلفتوشقش را روی کونم حس میکردم.منم که به روی خودم نمی آوردمو مثلا مشغول شنا بودم، ولی خیلی حشری شده بودم .بابام محکمتر منو گرفته بود کیرشو به من فشار میداد کمی روی چاک کونم تکون ممیداد که دیدم ازپشتم فاصله گرفتو یه دستشم ول کرد بعد چند ثانیه دوباره پهلومو گرفت، البته این دفعه دستش را پایینتر برد، روی کپلامو گرفت که نوک انگشتهاش روی کشاله رونم بودوبا هر دوانگشت شسط شلوارم را تا زیر خط باسنم کشید پایین و دوباره بهم چسبید که من که کونم لخت بود لختیه کیر بابارو لای کونم حس کردمو فهمیدم چرا دستشو ول کرده بود.منم که مثلا نمیفهممو مشغول شنا بودم. باباهم یواش یواش جراتش بیشتر شده بود کیرشو قشنگ لای کونم بالا پایین میکردوخودش را بیشتر فشار میداد که دیگه نوک انگشتاش کشاله رونم رو درد آورده بود بعد یکی دو دقیقه محکمتر فشارم داد تکون نخورد فهمیدم آبش اومده منم که خیلی حشری شده بودمو داشتم حال میکردم با اون به ارگاسم رسیدم ولی خیلی خودمو کنترل کردم تا بابام نفهمه.بابام گفت برای امروز بسه یه دستشو ول کرد و رفت عقب فهمیدم میخواد کیررررررررشو بزاره تو شرتش.بعدم من گفتم دستت درد نکنه بابا خوب یاد گرفتم ولی خیلی خسته شدم بریم تو خونه.اونم گفت باشه منم یواشکی شلوارمو کشیدم بال او باهم رفتیم به طرف ویلا که دیدم آقا ناصرداره از خونه میاد بیرونو خیلی شل و وله، بابام گفت چته ناصر گفت داشتم خونرو تمیز میکردم خسته شدم آخه همیشه این کاروبا شهره میکردم ولی ایندفعه....دستاشوباز کرد شونه هاشوانداخت بالا ووقتی داشت میاورد پایین یه فوت با باد کردن لپاش کرد . بابام گفت برو استراحت کن .اونم گفت پس بااجازه و رفت. ادامه دارد...

۱ نظر:

  1. داود هستم اینم شمارم خانم بزنگه 09038514671 خیلی حالب بود لذت بردم

    پاسخحذف