۱۳۹۱ شهریور ۱۹, یکشنبه

یک عروس هزار داماد 4


خیلی با شکوه شدی شکوه !-چشمای پرشکوهتون با شکوه می بینن . برام آب میوه آورد . خونه قشنگی داشت . دامن کوتاه و بلوز تنگی تنم بود . دامنم یه دامن چرم مشکی گرونقیمت و بلوزم هم یه بلوز نخی قرمز که فقط یه خورده از سینه هامو نشون می داد . دیگه نیازی نبود چکمه امو در آرم . فضا ی اون قسمت از خونه انگار یه فضای رستورانی بود که می شد با کفش هم بود . جفت پاهامو گذاشتم رو هم تا دامن کوتاه و پاهای لخت و چکمه خوشگلمو بیشتر و بهتر ببینه . اونم فقط چشمشو به همونجا دوخته بود . ربدوشامبرش نمی ذاشت که متوجه شم که آیا کیرش شق کرده یا نه . عطر وسوسه انگیزی هم که به خودم زده بودم روش اثر گذاشته بود -بوی بهشت میاد -ببینم مگه  بهشت هم رفتی ؟/؟  نکنه از بس با خانومای خوشگل بودی همه جا رو بهشت می بینی .. -هیچ بهشتی مثل با تو بودن نیست خوش به حال فرشاد . راستش من بهش حسودیم میشه -اوههههه شما مردا . جون به جونتون کنن بازم به یکی قانع نیستین . -ولی اگه من یه خانومی مث شما رو داشتم قانع بودم . -جون من ؟/؟ -هم به جون عزیز شما و هم به جون خودم . -حالا بریم این کتابخونه رو بهم نشون بده خیلی مشتاقم که ببینمش -حالا اونو میشه بعدا دید . حتی حاضرم اینجا رو اجاره ندم و کلیدشو بدم دست شما سر فرصت هر وقت که خواستین بیایین و باز دید کنین  -حالا مگه چشه -خب میشه چیزای دیگه رو دید -مثلا چی اتاقارو ؟/؟ اتاق خوابو ؟/؟ -تقریبا یه همچین چیزایی -ببینم بهم نگفتین اگه مثلا فرشادی نبود و من ازتون تقاضای ازدواج می کردم چی جواب می دادین ؟/؟ -براتون مهمه ؟/؟ وقتی بهم نزدیک شد دلم توسینه به شدت می تپید و تنم می لرزید . داشتم کنترلمو از دست می دادم یه لحظه به یاد کامران افتاده بودم اگه اون الان زنده بود باید به جای این کامران می بود ولی اون واسه همیشه رفته بود . یعنی اون حالا داره می بینه که من دارم چیکار می کنم ؟/؟ همه این کارها به خاطر اونه , به خاطر اینه که انتقام بگیرم ولی باید اعتراف کنم که خودمم خیلی خوشم میاد حداقل واسه اون دقایقی که می خوام در اختیار یکی دیگه باشم دارم با تمام وجود لذت می برم -به نظر شما جواب من چی می تونه باشه .. بهم نزدیک تر شد چشای خوشگلشو تو چشای من دوخت و گفت یه چیزایی از نگات می خونم -پس هرچی می خونی درسته . دستشو گذاشت رو صورتم موهای سرمو داد کنار با انگشتش آروم رولبم کشید ویهو لبشو گذاشت وسط سینه هام و از اونجا یواش یواش رسید به پاهام منو بغلم کرد و برد طرف اتاق خواب . تعجبی نکردم که با وجود مجرد بودن چرا یه تخت دو نفره تو اتاق خوابشه . به خوبی متوجه شده بودم که رو این تخت خیلی ها رو گاییده .. منتظر بودم که خیلی سریع هم خودشو و هم منو لخت کنه .. ولی اون این کارو نکرد . هیجان زده بود و با این هیجانش منو هم به هیجان آورده بود . نمی دونم چرا داشت این جوری می کرد . پاشنه چکمه منو گذاشت تو دهنش و اونو لیس می زد چشای قشنگش از هوس برق می زد . خیلی به هوس اومده بودم . سست شده بودم . آخه من که تجربه سکس نداشتم و حالا که تصمیم گرفته بودم خودمو در اختیار یکی دیگه قرار بدم به بی حسی بی نهایت رسیده بودم . به زحمت غرور و متانت خودمو حفظ می کردم که حرفم خریدار داشته باشه . نمی دونم چرا کوس منو زود تر نمی خوره ولی راستش خیلی خوشم میاد که این دکتر خوش تیپ طوری ازم لذت می بره که نرم نرمک حتی با این چکمه ها داره حال می کنه و می خواد بهترین استفاده رو بکنه و بیشترین لذتو ببره . -کامی جون .. عزیزم عشق من هنوز از چکمه ها سیر نشدی ؟/؟ زیپ هر دو تا رو باز کرد و آروم انداختشون یه گوشه ای . رسیده بود به جورابم . حالا زبونشو می کشید رو جورابم -کامی کااااامی چیکارم می کنی .. این قدر ازم خوشت اومده و به هوست آوردم که به همه جام علاقه پیدا کردی ؟/؟ --نمی تونی تصور کنی که چقدر هوستو دارم -منم همین طور عشق من . کامی من ! گاهی دلم می خواست کامی خودمو مجسم کنم که داره منو میگاد ولی فکر می کردم که شاید این یک توهین به او باشه یعنی به عشق در خاک خفته ام ..  هرکاری چه مجاز و چه غیر مجازش برای بار اول خیلی سخته و من مطمئن بودم که دفعه دیگه خیلی راحت می تونم به یه غریبه دیگه کوس بدم . خوب که به چهره دکتر کامران نگاه کردم و دقیق شدم تازه متوجه شدم که یه خورده به کامران مرحوم منم شباهت داره . ولی خب عشق من چشاش آبی نبود . روز قبل به این مسئله دقت نکرده بودم . وقتی دهنشو باز می کرد و می خندید منو یاد اون می انداخت . لبها و ابروهاش و کشیدگی صورتش . حالا دیگه خیلی راحت تر می تونستم خودمو در اختیارش بذارم . جورابمو از پاهام در آورد اونو گذاشت تو دهنش  و بعدشم یه گوشه ای انداخت . دامن چرم منو هم می لیسید . انگار دیگه از پرواز منصرف شده بود چون این جوری که اون پیش می رفت گاییدن من تا شب هم طول می کشید من که خیالم نبود و نیازی هم نبود که به کسی جواب پس بدم ولی هوس داشت منو می سوزوند . دوست داشتم زودتر خاکستر شم . زود تر غرق سیل هوس  کامی خوشگله بشم و یه کیری به این فرشاد بزنم که اون سرش ناپیدا باشه . یه کیری که دیگه هیچوقت هوس نکنه که بین دو تا عاشق جدایی بندازه .. وقتی که دامن منو هم در آورد دیگه حس کردم دارم به اون آرزویی که دارم می رسم به اون لحظه انتقام . هرچند این تازه اولشه ولی دلم خنک می شد . کیف می کردم . می تونستم این رضایتو داشته باشم که تونستم عقده هامو خالی کنم و هیچوقت نتونم یه همسر خوب برای شوهری باشم که ازش نفرت دارم . این دیوونه هم ول کن نبود . هرچند دوست داشتم زود تر بیفته رو کون و کوسم ولی از اینکه  داشت شورتمو بو می کرد و اونو لیس می زد و می مکید و مثل یه آدامس تو دهنش می جوید خیلی خوشم میومد .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر