۱۳۹۱ آبان ۱۳, شنبه

یک عروس هزار داماد 11


اون به دنبالم راه افتاد و می خواست هر طوری که شده به چنگم بیاره و من این جوری داشتم باهاش حال می کردم و حال می دادم . می دونستم که آخرش جز تسلیم شدن چیز دیگه ای نیست و اونم می دونست که من این جوری بیشتر حال می کنم و واسه همین به دنبالم می دوید . می خواست بهم بگه که واسم هر کاری می کنه . -کجا میری شکوه با این لباس خوابت دلمو بردی دلم میخواد خون عشق و هوسم بریزه رو اون لباس خواب خوشرنگت و سرخ ترش کنه تا بفهمی که چقدر هوس تو رو دارم .عاشقتم شکوه .. تو دلم گفتم کوس شر نگو تو الان عاشق اینی که کیرتو فرو کنی تو کوسم و حالشو ببری و بری . یه عاشق داشتم به نام کامران که تا قیامت نمی تونم ببینمش . حالا با این جهنمی هم که می دونم قسمت من میشه فکر نمی کنم تو اون دنیا هم بتونم بهش برسم . بالاخره شکارم کرد . خودمم می خواستم که به دام بیفتم . -بذار ببوسمت . لباس نازک و بدن نماتو غرق بوسه کنم . سراسر هوس و هیجانه . خودتم سراسر عشق و آتیشی .-آره عزیزم بپا که نسوزی اون وقت چه طوری میخوای خنکم کنی جیگر -جیگرتو بخورم شکوه -پس معطل چی هستی بیا بخورش . الان سرخ و زغالی میشه و از دهن  میفته . اینا رو که می گفتم شهوتش دم به دم بیشتر می شد و منو بغلم کرد و دوباره برد انداخت روتخت . لباس خوابمو با دستاش می مالید و سرشو گذاشته بود رو کمرم بعد که لباسو داد این بار زبونشو کشید رو کونم . شورت نازک منو خواست که در بیاره . پاهامو به هم جفت کردم و نذاشتم . میخواستم بازم اذیتش کنم و حالشو بگیرم و بیشتر آتیشش بزنم و از این که دارم می سوزونمش کیف کنم ولی اون دیگه از خود بیخود شده بود . با صدایی لرزون و ملتمسانه بهم می گفت شکوه خوشگلم عزیزم ببین لاپاتو باز کن خودت گفتی که جیگرت داره آتیش می گیره و من باید زودتر بخورمش . ببین شکوه من اگه بسوزم چه جوری میخوام خنکت کنم . شروع کردم به خوندن این ترانه شهید فریدون  فرخزاد .. چون که مهمون منی درو وا نمی کنم مونس جون منی درو وا نمی کنم .. نه درو وا نمی کنم .. من درو وا نمی کنم .. -پس حالا که این طور شد بگیر . همچین دو طرف کونمو به پهلوها باز کرد که نزدیک بود جر بخورم بدون این که شورتمو از پام در آره یه خورده از پهلو پایین کشید و زبونشو گذاشت رو کوسم و این جوری خواست که بهم یه حالی داده باشه و راستی راستی داشتم از حال می رفتم -نه    مااااهاااان زوده . زوده جیگرمو بخوری .. کوسسسسم میگه زوده -ببین کوسسسست داره گریه می کنه میگه اشکاشو پاک کنم و بعد زودتر تر تیبشو بدم چی رو زوده . ازت گله داره . میگه از دست صاحبم خسته شدم . دیوونم کرده . دیگه سست شده بودم . گذاشتم هر کاری که دوست داره باهام بکنه و هر جوری که راحته ازم کام و کام دل بگیره . شورتمو کشید پایین تر و کونمو با دندوناش خیلی آروم گاز می گرفت و با این کارش منو در اوج هوس نگه می داشت و من هر لحظه منتظر بودم که در لحظه بعد چه بلایی می خواد سرم بیاره و چه جوری میخواد با هام حال کنه . -دوستت دارم دوستت دارم شکوه . خیلی با حالی خیلی نازی . جیگر با حالی داری می میرم واسه کوست . از هرچی دوستت دارم گفتن ها دیگه بدم اومده بود . بازم منو به یاد عشقم مینداخت . فقط اون بود که می تونست دوستم داشته باشه . فقط کامران از دست رفته ام بود که منو به خاطر هوس نمی خواست و حتی گاهی من که دلم میخواست اون دلش نمیومد که عشق پاک ما رو با هوس آلوده کنه . ولی دوباره فکرشو در اون لحظات از سرم بیرون کردم تا لذت هوس همرا ه با لذت انتقام بهم بچسبه و حال بده . . شونه ها و کمرمو غرق بوسه کرده بود . شورت و سوتین منو هم کامل در آورد و انداخت یه گوشه ای . حالا دیگه تشنه کیر بودم و اونم امونم نداد و کیرشو کرد تو کوسم . من دمر کرده بودم و اون خودشو انداخته بود رو پشتم . -یه خورده خودتو سبک کن .می ترسم واسه بچه بد باشه . همین کارو کرد . یه خورده خودمو جلوتر کشیدم و دستمو رسوندم به میله های تخت و کمرمو بالا تر آورده و قمبل کردم که اون بیاد پشت من و این جوری منو بگاد تا فشار برم وارد نیاد و اونم با نگه داشتن دو تا قاچای کونم کیرشو فرو می کرد تو کوس خیس و داغم و جای شکرشم باقی بود که دچار زود انزالی نشده بود و اون جوری که دوست داشتم سیر سیر داشت منو می گایید و می دونستم که می تونه منو به سیری برسونه .  -ماهان بزن کییییرتو بززززن تو کوسسسسم از انگشتتم کمک بگیر  -شکوه همون کیر واسه کوست بسه . انگشتم فعلا مال سوراخ کونته . اونجا رو هم تو نوبت میذارم -نه نه کون درد داره . درد داره . نمی تونم . -حرفشو نزن . اگه کوسو گاییدی باید کونم بکنی . اگه تنهایی بخوای کوسو بکنی و کونو فراموش کنی این جوری ثوابش قبول نیست . -به شرطی که این یکی رو خوب ثواب کنی -تاحالا چه طور بوده ؟/؟ -عالی عالی خیلی عالی -از این عالی ترش هم می کنم . راست هم می گفت . وقتی کیرش تو کوسم بود حس می کردم سه چهار کیلو وزنم اضافه شده و وقتی که می کشید بیرون فکر می کردم که کلفت ترین بادمجونی رو که تا حالا تو عمرم دیدم از کوسم کشیده بیرون ..... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی 

۱ نظر: