۱۳۹۲ اردیبهشت ۲, دوشنبه

بهشت - قسمت دوم


گفتم : پرستوجان ! منم ازديشب بعدازديدن تصويرشهواني کون دادنت توي آئينه بقدري شهوتي وحشري شدم که نگو ، راستي اگريک پيشنهاد بهت بدم قبول ميکني؟ ولي بايد قول بدي راستش بگي ، خوب ؟ ميخوام به بينم نظرت چيه ؟.... پرستو درحاليکه کونشوکه قفل کرده بود توبغلم تکون ميدادبايک حالت آه وناله حاکي ازشهوت توام باهيجان گفت : بگواگرجالب باشه حتماً قبول ميکنم..... منم دوست دارم بيشتر حال کنم ..!.. گفتم : خوب تو آئينه نگاه کن ببين !!.... الن فقط تصويرکامل توکه زانو زدي وکونت توبغل منه و نيم تنه پائين من که دارم کونت ميزارم ديده ميشه .... ببين ... ديدي ؟ !!..... چه صحنه جالب وديدني وشهوانيه ...اوف.!....... پرستوهمانطورکه به آئينه چشم دوخته بودکمي کونشو جلوکشيدو..... گفت : اميرجون... يه کم بکش بيرون دوباره بافشاربکن تو...!... دارم به اوج ميرسم ...!.. اوف!..خوب.. بگو.. دارم ميببنم وميشنووم.....!..... اين صحنه توآئينه خيلي گرفتتم.!! .. خوب بگو؟...... گفتم : دوست داري يه تنوعي بهتر به اين کاربديم.... خيلي جالب ميشه...!.. من که تمام فکروذهنم شده اون....!!.. پرستودرحاليکه آروم عقب جلوميکردودستاشو رو لبه ميز توالت جابجاميکرد.... گفت : بايد پيشنهاد خوب وجالبي باشه که اينقدر مزمزه اش ميکني؟... بگو حتماً منم خوشم ميآد..... گفتم :.. ببين.. دوست داري تواين حالت غيرازمن يک نفرديگه هم باشه...!!.. که اونم همينطور جلوي من تورااز ......!!!!!.... پرستو يه تکون خوردوبازحمت سرشو به عقب برگردوند وپريد توحرفم و گفت : امير؟؟؟!!! ....منظورت چيه..؟.... گفتم : به بين اين فقط يک پيشنهاده ..!!.. بزار حرفمو بزنم وتموم کنم.... کمي هم حوصله کن ميتوني روپيشنهادم فکرکني... اگه نخواستي ...هيچي.... پرستوحرکتشو تندترکردوگفت : خوب بگو ... ادامه بده... من ال نش هم خيلي دارم حال ميکنم...!!.. بگو.. شايد من خوب متوجه نشدم..!! گفتم : آره...اگه قبول کني يه نفر ديگه هم باشه ... چه جوري بگم؟!!.... مثلً يکي ازدوستاموبيارم تااونم تراازکون بکنه!!؟؟.... ولي جلوي من ، ترا بکنه ومن نگاه کنم ...!!.. خيلي برام جالب ولذت بخشه، وقتي به بينم تو دولشدي يادمرخوابيدي و.... اون داره تورا ازکون ميکنه ...آخه حيف اين کون به اين خوشگلي نيست که کس ديگه اي نبينه ونکنتش؟...... من که خيلي دوست دارم... دوست دارم همه اين کون خوشگل ببينن وبکنن وازتنگي وزيبائيش لذت ببرن ..... وبرام از سفيدي وزيبائيش وخصوصاً از اينکه چه کون تنگي داري تعريف کنن..!! ...... وبا هيجان شروع کردم به تلمبه زدن، حال ديگه باهرفشاريکه درانتها به کيرم ميدادم که تاته بره توکون پرستو، کونش يه صداي ريزي ميداد اين صدا منوبيشترحشري ، وتاحد جنون شهوتيم ميکرد تواين حالت صداي آه و ناله پرستوهم دراومده بودوداشت به اورگاسم ميرسيدکه با يک لرزش خفيف سست شدوبه نظررسيدکه آبش اومده چون خيلي بي حال شد ، منم اونوسفت گرفتم وبا چند حرکت سريع آبموبافشار خالي کردم تو کونش !!.. ..... طوريکه مقداري ازآبمني ازکنارکيرم به صورت حباب و کف زد بيرون ...!!.. کيرم ازفانتزي ذهنياتم همچنان شق وراست تادسته توکونش بود....همينطورکه نگاه به ته کيرم ميکردم اونويواش يواش بيرون کشيدم ....... ازبس کلفت شده بودبيرون نميومد...... ترسيدم بيشتربکشم بيرون کونش پاره شه... پرستوهم جيغ کوتاهي کشيدو... گفت : اميريواشتر... مردم ..!!... اونو نکش بيرون بزار باشه !... مثل اينکه گير کرده.!!... يک کم آروم ترعجله نکن !!...... احساس کردم کمي هول شده وترسيده...... دستي به کمروباسن گرد وسفيدش کشيدم ...... گفتم : چيزي نيست عزيزم!!.. سعي ميکنم آروم بکشم بيرون..... خودتويک کم شل کن تاراحت بيادبيرون..!! لحظه اي بعد احساس کردم کونش شل شده وکيرموکه هنوزآبمني ازش مي چکيد کشيدم بيرون...!! پرستوراکه ارضاء وسست شده بود بلندکردم ودمر خوابوندم روتخت ويه نگاه به کونش کردم ديدم عجب کون سفيديه..!!..بادستم چاک کونش کمي بازکردم ديدم سوراخ کونش کمي بازوقرمزوپرازآبمني...!! ماهيچه حلقوي دورش که ازآبمني خيس.. خيس بودوبرق ميزدداشت به آرومي بازوبسته ميشد که جمع شه!!..... داشتم ديونه ميشدم کمرکيرموسفت گرفتم و کله شومحکم به لنبراي کون پرستوزدم ... دوباره سر کيرمو گذاشتم درسوراخ نيمه باز کونش وخودموانداختم روي کون نرم وبرجسته اش ..... کيرم لغزيدوآروم تاخايه رفت توکونش... پرستو ناله اي کردو...... گفت: اوخ..... بسه امير.... مردم... خيلي بي حالم... حرفات خيلي منوحشري کرده همونا باعث شدزودارضاء شم....!! درحاليکه روکون نرم وبرجسته پرستوخوابيده بودم وآروم کيرموعقب جلوميکردم وبادستام سينه هاي نازشو ميمالوندم........ گفتم : خوب ؟.. که خوشت اومد؟ ولي نگفتي .. نظرت راجع به اين موضوع چيه؟ بالخره دوست داري يکي ديگه هم بکندت.. يانه؟؟... من که خيلي دوست دارم!....... پرستوکمي کونشو بال آوردو.. گفت : امير؟.. خجالت هم خوب چيزيه.... حال کارتو تموم کن .... بعداز اينکه دوش گرفتيم .... توهم سرعقل اومدي فکراموميکنم وميگم..!........ اوخ..امير ... داشتم جر ميخوردم...... حالهم حس ميکنم تا نافم رسيده...!!. يک کم خودتو بکش بال... آخه همه سنگيني هيکلت روکونمه!! .... کمرم..ازسنگيني هيکلت دردگرفته..!!...... حال تواين مدت خودش کم بوده ميخواديکي ديگه را بياره کمکي!!... کمي خودمو کشيدم بالوشروع کردم تلمبه زدن ، نميدونم چي شدکه يکدفعه هوس گائيدن کوسشو کردم!!...کيرموکشيدم بيرون و..... گفتم : پرستوجان تامن ميرم دستشوئي خودموتميزکنم توهم برگرد کوستوآماده کن که هوس گائيدنشو کرده ام ........ سريع رفتم دستشوئي وکيرموباآب سرد و صا بون غسل دادم وبرگشتم اين کارهميشه منه دوست ندارم کوس نازش آلوده وعفوني بشه ..... پرستوطاقبازخوابيده بود ، براي يک لحظه ايستادم و نگاهش کردم .... ديدم عجب هيکل تميز، پوست صاف براق وسينه هاي گردوبرجسته اي داره ، رونهاي سفيد گوشتي وبهم چسبيده، ساق پاي کشيده با ناخن هاي لک زده که باب پرستش فوت فتيش ها ست !!! ...... آروم بين پاهاش زانوزدم ...اونم کمي زانواشو بال بردوپاهاشو جمع کرد ، پرستو تازه رفته بود اپيلسيون ، براهمين يکدونه موهم روبدنش ديده نميشد!!.. پوستي صاف وصيقلي ، کوسي بالبه هاي صورتي وبرجسته که پف کرده بودن ،ازديدن کوس به اون زيبائي وبدون موحال کردم......ازاون لحظهً جلوي آئينه ديگه خودم نبودم همه اش تواين فکربودم کاش الن يکي ديگه هم بود وباهم پرستو را ميکرديم ودرباره کوس وکونش حرف ميزديم واون برا م تعريف ميکرد باراول که پرستوراازکون گائيده چه حالي بهش دست داده؟... آيا فکرميکرده روزي کوني به اين خوشگلي وتميزي را بکنه؟ آيا خوشش اومده ؟ آياموقع گائيدنش، پرستو بهش حال داده؟ ..... پرستوزير پاش چه حالي پيداکرده؟... پرستوهم ازاينکه يکي ديگه جاي من داره ميکندش خوشش اومده؟.. وووووو!! ...... درحاليکه غرق اين افکارلذت بخش بودم!!! دستموکشيدم روبرجستگي بالي کوسش ازصافي ولغزندگيش حظ کردم.! بادست ديگم پستونهاي سفت وسفيدش راکه نوک صورتي رنگشون به اندازه يک سانت اومده بودن بيرون، ميماليدم ،بايک هيجان پرازشهوت سرکيرموکه تف زده بودم وبرق ميزد گذاشتم دربهشتيش.... وفشاردادم... باوجوداينکه کيرموتف زده بودم وکوس اوازاورگاسم چنددقيقه پيش به صورت عسلي خيس ولغزنده بوداما چون خيلي تنگ بود.... راحت نرفت تو!.. تنگي کوسش درحد يک کوس دختربيست ساله و باکره به نظرم رسيد ... ناچار فشاربيشتري دادم تاتونستم کلهک کيرمولي چاک کوسش جابدم.... کمي تامل کردم... پرستو مثل کسي که تنگي نفس گرفته وهوابه ريه اش نميرسه نفس نفس ميزد ... دستامودردوطرف بدنش ستوني کردم ومحکم کيرموفشاردادم تو..... کيرم باتاًني وآرام ليزخوردورفت تو ......... پرستو ناله اي کردوپاهاشو بلندکردوگذاشت روشونه هام و........... گفت : وآي ي ي ..امير چه خوبه؟.. يک کم بيشتر فشاربده....... ميشه محکم تر بزني بره تو... واي... خداجون مردم....!!..امير برو. وبيا!.... چه جاي خوبي رفته؟..!... نميشه حال به دوستت بگي بياد کمکت کنه؟؟.....اوف..... هنوزحرف پرستوتمام نشده بودکه بافشارديگه کيرموتااونجا که جاداشت کردم توکوس نازش ، صداي جيغش منواز روًيا درآورد.!!.. باچندبارتلمبه زدن همراه بالب گرفتن ازپرستوي خوشگلم آبم داشت ميومد... سريع کشيدم بيرون وآبم را بافشارريختم رو شکم صاف وناف گودش، وبي حال افتادم روش ...... چنددقيقه اي به همون حال موندم... پرستو درحاليکه دستشو روموهاي سرم ميکشيد..... گفت : اميرجان پاشو که خيلي خستمه... پاشو بريم دوش بگيريم وبخوابيم ، هردوباهم همانطور لخت پاشديم رفتيم حمام ، زيردوش اونوبغل کردم و.... گفتم:عزيزم نظرت رونگفتي .. اگردوست نداري نشنيده بگير.... واونوبوسيدم ...... نوک داغ پستونهاي سفتش که به سينه ام خورد گرمي مطبوع وجانبخشي به تنم داد ، سرشوگذاشت رو شونه ام و ..... گفت :.... امير....آخه... من چي بگم درمقابل اين خواسته غيرمعقولي که داري؟...... آياواقعاًدوست داري يک نفرديگه بامن اين کاروانجام بده وتواز کارش لذت ببري؟ ...... اصلً نميفهمم اين کاريعني چي؟...... اصلً همچوچيزي ممکنه که يک مرداجازه بده يک غريبه با زنش همبستر بشه؟......اخه من زنتم... همسرتم!!....... پرستوبعدازکمي مکث خيلي يواش وآرام ادامه داد.... راستشو بگومنظورت ازاين کار لذت بردنه؟.....آياجداً دوست داري من بايک مردغريبه رابطه سکسي داشته باشم؟..... من ازآخروعاقبت اين فکروخيال توميترسم....... نميدونم چي بگم .........!!!! وساکت شدوسرشو به شونه ام فشارداد وباناخنش روي سينه ام خط ميکشيد، موهاشو بوسيدم ودست راستموازپشت کشيدم پائين روي کونش، ازحالت تاقچه اي کونش لذت بردم ...... پيش خودم گفتم واقعاًپرستو چه کوني داره؟...... گفتم : عزيزم ترس نداره ! ....ازچي ميترسي ؟...... حال يک کم بيشتر فکرکن.... ميدوني آدم وقتي ازيک عمل ياکاري يا يک خواسته شخصي خوشش بيادکه ازانجامش لذت ميبره، بدون اينکه اون عمل ياخواسته به کسي لطمه اي بزنه، ياباعث ضرروزيان شخص ديگه اي بشه، به نظرمن بايدانجامش بده تابعداً پشيمان نشه وهي افسوس بخوره.!!!.... ببين عزيزم من دارم بدون پرده پوشي بهت ميگم..... توهم رک وراست بهم بگو.... فکرکن ببين اصلً دوست داري ؟؟!!........ من که دوست دارم.. هيچ اشکالي هم نمي بينم اگرتوهم راضي باشي ... چه بهتر... حال به هرعلت هم دوست نداري که فکرنميکنم زني باشه وبدش بياد بجاي يک نفر، دونفرباهاش سکس داشته باشن!!.. بگو وقال قضيه را بکن، منم هيچ نارات نميشم توکه منو خوب ميشناسي و توي اين سه سال به اخلق وروحياتم خوب پي بردي..... ميدوني که خيلي هم دوستت دارم وحاضر نيستم يک موازسرت کم بشه!!! خجالت هم نداره...!! تعارف هم نداريم..!! ولي اين حال وهواي جواني ديگه بر نميگرده وتکرارنميشه.....!!؟؟ هيچم ناراحت نشو... منم ديوونه نشدم ..!! فقط ميخوام هردومون نهايت خوشي ولذت راتواين سن وسال ، بيشتر ببريم.....!!... نميخوام تصميمم يک طرفه باشه ..!! دوست داري بگو.... خوشت ميآد... بگو.. ازاين تنوع لذت ميبري .. حال ميکني .. منم همين طور.. هرموقع هم نخواستيم، يا تو نخواستي خلص.. باز منم وتوي خوشگل ... ولي بگو با خاطره وياد اون مدتها.... وشايدهم سالهاهردومون لذت سکسي خواهيم برد؟...... ببين من همه چيزوتوچشات ميبينم..... وميخونم...... بياباهم رو راست تر باشيم .. همديگه را گول نزنيم.... من حرف دلمو زدم..... ناراحت هم نميشم اگر نخواي... توهم حرف دلتوبزن عزيزم... ماازهم جدانيستيم ....!!.. حداقل براي يک دفعه هم شده يک امتحاني ميکنيم!..... چون ديدم پرستو ساکت شده وحرفي نميزنه.... منم ديگه ادامه ندادم..... اون همانطورکه توبغلم بود سرشو آورده بودپائين روسينه ام ، بخودم فشارش دادم.... پيشونيش را بوسيدم وازحمام دراومديم..... خودمونوخشک کرديم ولخت رفتيم روتخت وروبروي هم به پهلو دراز کشيديم .... دستمو گذاشتم زير سرش ولباشو بوسيدم ..... گفتم: ببين اگرهردومون براي اين کارراضي باشيم نه تنها مشکلي پيش نمياد بلکه نهايت لذت راخواهيم برد.... عزيزم چيزي نيست که بخواي ناراحت بشي....... توکه قرص ميخوري!!... کاندوم هم که هست!!..... سرش راآروم برد پائين وبا کمي خجالت يواش... گفت: آخه ... اميرجان.... همه اين چيزها که گفتي درست!.. ولي تواين وسط .. اگه کسي ديگه اي بفهمه ... ياطرف به دوستاش بگه ، چي؟... فکرشو کردي؟.. يا يک وقت بخواد کارديگه اي باهام انجام بده چي؟... اونوقت چي.... تواون حالت من چکار کنم؟... نزارم..... ممکنه توناراحت بشي..... شايدهم نتونم ازپسش بربيام واون کارشوادامه بده وازجلوهم يک کاري بکنه...... اونوقت چي؟ يعني بعدش چي ميشه؟.. توبمن چي ميگي؟ ... برا اينه ميگم ميترسم!! ..... کمي تامل کردم و..... گفتم : اول بزارخوب ببوسمت تابگم...... اصلً توکارسکسي وجنسي نبايددر قيدحدوحدود باشي .. يعني اين کار مرزي نداره ... اختياردست خودته ..... هرکاردوست داشتي بکن.. من بيشتر لذت ميبرم... ضمناً قرص هم که ميخوري .. اگه بخواي براي انجام اين کار خودتو معذب کني ويا پا بند قيدوقيود يارسم ورسوم ونميدونم خوش اومدن يا نيومدن من باشي که هيهات!.. نکنيم خيلي بهتره... ببين عزيزم لوپ کلم .... تاانجاکه ميتونيم وحالشو داريم بايد استفاده کنيم ولذت ببريم ... به نظرمن تواون لحظه نبايد توفکرچيز ديگه اي غيرازخوشي ولذت بردن وکام دادن وکام گرفتن باشي حال هرچي ميخوادپيش بياد!!.... نميدونم هرچي که ميخواد باشه !! ياهرچي که اون دوست داره وميخوادبکنه... يا تودوست داري ياهوس کردي بهش بدي ،ازنظرمن فرق نميکنه، انجام بده!! ....... حتي ممکنه يک کاري ازتو بخواد که تاحال من ازت نخواستم... خوب دوست داشتي براش انجام ميدي..... دوست نداشتي بالخره يک جورائي دلشو بدست بيار..... به زور وادارت کرد که براش انجام بدي ... خوب خودت پيشقدم شو وانجام بده ديگه..!!!..... شايد خوشت اومد....... فقط فکر کن که چطوربايدانجام بدي... به نظرمن توي همچو مواقع آدم بايد کارشوخوب انجام بده.... تاخاطره بدي ازاون براش نمونه...... خلصه اينکه بايد قبول کني واجازه بدي هرطوري که اون دوست داره انجام بده!!..... بزاري خوب و کامل ازت کامدل بگيره..!! باهرپوزيشني که ميخوادباهات سکس داشته باشه!!....... مثل الن من وتو... توالن يک زن کامل هستي ، بدنت نياز به سکس داره چيزي هم ازت کم نميشه!! واقعاً اگه بدونم براي اين کارتمايل داري؟.... ازهمين فردا دنبالش ميگردم..... توهم فکرکن شايدبين دوستاي دوران دانشگاهيت اوني که همزمان باما ازدواج کرده وخودش و شوهرش راضي به اين کارباشند را شناسائي کني ..... باهم روخصوصيات اخلقيشون کارميکنيم تاخوب ازشون مطمئن بشيم.... عزيزم کار لذت بخشييه ..!! من مطمئنم توهم صددرصد خوشت مياد..!!. ودرحاليکه ميخنديدم... باشوخي ..ادامه دادم ....... شايد بعدش ديگه بايک نفرهم راضي نشي عزيزم؟؟.......اونوقت چي ؟؟؟؟..... وبازهم خنديدم ..اوهم شروع کرد به خنديدن... وخودشو لوس کردواومد توبغلم وسفت خودشو بهم چسبوند... فهميدم قبول کرده ..... ازخوشحالي تمام صورتشوغرق بوسه کردم و ليسيدمش..... با لحن دخترانه اي..... گفت : اميرجون دوست دارم هميشه خوشحال باشي ولذت ببري... دوست دارم کاري که تو دوست داري برات انجام بدم .. خوبشم انجام بدم..... گفتم: من ازداشتن توهم خوشحالم وهم از وجودت هميشه لذت برده وميبرم ..... براي هميشه هم دوستت دارم..... توعشق مني!!...................................