قیافه ها با اسامی رو
قاطی کرده بودم . با چند تا زن دار و بی زن آشنا شده بودم . با یه تر فند هایی چند
تا شماره تلفن از اونا رو به دست آورده بودم . دوست داشتم علی الحساب با یه مجرد
حال کنم که همون شماره اولی رو که تماس گرفتم دیدم صدای یه پسر جوونی اومد . راستش
نتونستم بفهمم که کدوم یکی از اونایی هستند که من باهاشون رقصیدم . برام فعلا زن
دار یا بی زن بودنشون مهم بود . -ببخشید با خانومتون کار داشتم -عروس خانوم ! ما
که زن نداریم . چی شد که یاد ما کردی . ولی خیلی بهمون خوش گذشت . تاحالا به هر
مجلس عروسی که می رفتم این عروس خانوم خودشو خیلی می گرفت و به جای این که حال بده
حال می گرفت . آدم که نباید این قدر فیس و افاده ای باشه -یعنی میگی من عروس بی
بند و باری هستم که به هر کی که از راه می رسه حال میدم ؟/؟ -خواهش می کنم
اصلا همچین منظوری نداشتم . می خواستم بگم که خیلی خاکی هستین . -من شماره شما رو
اشتباهی گرفتم . راستش یه کامپیوتر گرفته بودم البته راه اندازی شده ولی می خواستم
یه خورده با بر نامه هاش بیشتر آشنا شم نمی دونستم چیکار کنم و خواستم به یکی از
دوستام زنگ بزنم که ظاهرا با شما تماس گرفتم -خب یه توفیقی شد که صدای گرمتونو
بشنوم و یه تجدید خاطره ای هم بشه . درهر حال اگه کاری از دست من بر بیاد در
خدمتگزاری حاضرم -خواهش می کنم شما سر ور ما هستید . -جدی میگم حاضرم بیام یه
خورده از ریزه کاریها رو یادتون بدم . -پس یه دقیقه اجازه بدین ؟/؟ .. رفتم بر
نامه های کاری فرشاد رو دیدم و متوجه شدم که فردا از صبح تا غروب خونه نمیاد و این
بهترین موقعیتیه که من و اون تنها باشیم . بهش گفتم که فردا بیاد . جوون خیلی خوش
تیپ و قوی بنیه و چهار شونه ای بود و اون شب با چشای هیزش داشت منو می خورد . یکی
دوبار هم که موقع رقص دستاشو گذاشته بود دور کمرم یه خورده آورده بود پایین تر و
یه نوازشهایی رو هم روی کون من داشت پیاده می کرد و با این که خوشم میومد ولی سریع
خودمو کنار کشیدم تا کسی مشکوک نشه . اسمش بود ماهان . صورتی هم مثل ماه داشت . از
اونایی که هر دختری رو به سوی خودش می کشوند . شایدم هم سن من بود . برام فرق نمی
کرد چیکاره هست . فقط همینو می دونستم که میشه روش حساب کرد و ظاهرا یه نسبت دور
هم با فرشاد داشت . درهر حال نباید پیشش کم می آوردم . باید تا می تونستم به خودم
می رسیدم که هم به اون حال داده باشم و هم خودم یه حالی کرده باشم . . این فرشاد
هم منو عصبی کرده بود . فردا صبح رسیده بود و دلم می خواست که این فرشاد خان ما
زود تر از خونه در ره و من بتونم یه خورده بیشتر به خودم برسم . ما زنا خیلی
وسواسی هستیم . دوست داریم تا نقطه آخرش خودمونو خوشگل و هوس انگیز کنیم . با این
که کوسم مونداشت ولی بازم یه بار دیگه روش تیغ کشیدم . با شامپو بدن تنمو نرم تر
از اونچه که بود کردم . قشنگ ترین لباس زیرمو که از دبی واسم آورده بودند و یه
حالت لباس خواب خیلی فانتزی و کوتاه رو داشت تنم کرده بودم . نمی دونستم که چقدر
باید لفتش بدم تا با این وضعیت رودر روی ماهان قرار بگیرم . نباید این قدر خودمو
مفت هم می باختم که فکر کنه خیلی راحت منو به چنگ آورده . باید غرور و اعتماد به
نفس خودمو واسه آینده هم حفظ می کردم . لبامو با یه روژسرخ براق بر جسته و هوس
انگیزش کرده پشت چشامو هم با پیرهن قرمزی که تا سر زانوهام می رسیدهمرنگش کرده و
گونه هامو هم با روژگونه سرخ ترش کردم . پیرهنمو هم از اون مدلای چسبونش پوشیدم و
یه شورت و سوتین هم رنگ پیرهن هم اون زیر ردیفش کردم . نمی دونستم حالا لباس خواب
فانتزی تن کردن کار اضافیه یا نه ولی می خواستم بیشتر اونو هیجان زده اش کنم تا با
هوس بیشتری طالبم باشه . این کارا رو وقتی کردم که شوهر جونم از خونه خارج
شده بود . رفتم جلو آینه و یه نگاهی به بر جستگیهای باسنم انداختم . خودم که کلی
کیف می کردم . مخصوصا از تماشای جفت قاچای کون در زیر پیرهن که در حال ترکیدن و
ترکوندن بودند و از تماشای اون خط شورتی که کاملا مشخص بود . .. وقتی
که ماهان اومد من با اون چهره آراسته و خوشبو ترین و هوس انگیز ترین عطرهایی که به
خودم زدم به استقبالش رفتم . با یه شاخه گل و یه جعبه شیرینی اومد سراغم . مثل یه
جنتلمن اومد بهم نزدیک شد و یه بوسه سریع از گونه هام برداشت که حس کردم صورتم داغ
شده و اگه می خواست لبامو هم ببوسه حرفی نداشتم . یه پیرهن شیکی هم تنش کرده بود
به رنگ جیگری که به تیپش خیلی میومد . دگمه هاشو تا وسط باز کرده بود طوری که تا
زیر سینه هاش و موهای مردونه شو نشون می داد . می دونم با این کاراش می خواست دلمو
ببره و موفق هم شده بود . واسش شربت آورده و از همون شیرینی که خودش آورده بود
براش باز کردم . یه صحبتهای وقت تلف کنی و مجلس گرم کنی کردیم و رفتیم مثلا سر
کامپیوتر . راستش من خودم تا حدودی به چم و خم کار آشنا بودم ولی حاضر بودم حتی به
قیمت ناشی گری خودم یه کاری انجام بدم که یه استارتی برای شروع حال کردنمون زده
باشم . ماوس رو بد تو دستم گرفته و مثلا می خواستم بگم که هنوز کار کردن با اونو
وارد نیستم . هرچی هم که بهم می گفت ادا در آورده و خوب انجامش نمی دادم -ببخشید
میشه یه جور دیگه عملی بهتون یاد بدم . یه عشوه ای کرده و گفتم صاحب اختیاری استاد
. کف دستشو گذاشت رو پشت دستم که روی ماوس قرار داشت و دو دستی رانندگی رو شروع
کردیم . من که فکرمی کردم فقط دستای اونه که داره ماوس رو حرکت میده . چون حس کردم
یه برق گرفتگی خاصی در من به وجود اومده که نمی تونم خودمو تکون بدم .... ادامه
دارد .. نویسنده .. ایرانی
خانمهایی که هوس کیرکلفت و داغ میکنن تماس بگیرن
پاسخحذف۰۹۳۷۲۱۵۶۵۷۹